۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

8/8/88

درست 8 سال پیش بود که مدرک کارشناسی ارشد را گرفتم. حالا دیگه وقتش بود که لباس خدمت سربازی را بر تن می کردم. یادش به خیر با مساعدت معاون پژوهشی آن زمان دانشگاه آزاد قرار شد به عنوان امریه در یکی از واحدهای این دانشگاه مشغول به خدمت بشم. روزی که برای تعیین محل خدمت به سازمان مرکزی رفتم اصلا نمی دانستم سرنوشت چه برایم خواهد نوشت.
وارد دفتر دکتر اقبالی( پیرمردی بد اخلاق و جدی ولی دوست داشتنی) شدم. اسم ورشته تحصیلی را پرسید وگفت: "رشته شما مورد نیاز نمی باشد" با لبخندی گفتم : ولی من برای تعیین محل خدمت آمدم. پیرمرد نگاه دوباره به من کرد و کشوی میزش را باز کرد و لابلای پرونده ها, پرونده ام را پیدا کرد و گفت: " خوب کجا می خواهی بری؟" گفتم هر جا شما بفرمایید.  گفت تهران که نمی شه ولی بین سبزوار, بیرجند و دامغان یکی را می تونی انتخاب کنی. من که اصلا نمی دونستم این شهرها کجا هستند. یه نگاهی به  پشت سرش کرد وجای شهرها را  روی نقشه نشون داد. من هم گفتم خوب می رم دامغان!!!
جالب بود برام وقتی اولین ترم وارد واحد دامغان شدم هنوز شبیه مدرسه بود و با شکل و شمایل امروزی زمین تا آسمان تفاوت داشت.  مدتی بعد از ورود, مدیریت گروه تازه تاسیس صنایع غذایی را به من سپردند و آرام آرام این گروه شکل گرفت. خاطره ها دارم از آن دوران که اگر عمری باقی باشد بعضی از آنها را بیان می کنم. اولین گروه فارغ التحصیل که ورودی 80 بودند با همدیگه قرار گذاشتند که در تاریخ 8/8/88 دوباره به دانشگاه بازگردند و به یاد روزهایی که با هم بودند جشن بگیرند. قرار بود من هم در این جشن باشم ولی حیف که هزاران کیلومتر از آنها دور بودم. و حالا من ماندم و ایمیلهای پر از لطف آنها و من ماندم آرزوی موفقیت همشون و دیدن دوباره آنها...
 اون روزی که این قرار را می گذاشتند چقدر دور می نمود؟ ولی چه زود آمد و چه زود هم گذشت. " و چه زود دیر می شود..."

۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

هر جایی که هستی بهترین باش

پینه دوزی به مقام پادشاهی رسید. او را پرسیدند که چگونه شد که به پادشاهی رسیدی؟
گفت: " پینه دوز که بودم, پینه دوز خوبی بودم"

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

چگونه دارایی نقدی خود را حفاظت کنیم.

بابام پیرمردی 83 ساله است که خیلی چیزها را یادش هست. از زمین متری 1 ریال گرفته تا ارباب رعیتی و رضا خان و پسرش و زمانهایی که انقلاب شد. پیرمرد خیلی سختی کشید تا 6 پسر و یک دختر را بزرگ کند و سر و سامانی دهد. هر آنچه که داشت و نداشت گذاشت تا ما بزرگ بشیم و به قول خودش بریم پی کار خودمون....
همیشه می گفت: "پول, پول میاره" درک این موضوع تا درگیر زندگی و مرارتهای آن نشوی برایت آسان نیست. حالا خوب درک می کنم که چی میگه. شما هم ببینید:
این نمودار رشد دلار استرالیا است که از سایت بانک مرکزی ایران کپی کردم.

به نظر شما اگر شما در عید امسال مبلغ 20 میلیون تومان از این ارز می خریدید و الان آنرا می فروختید چقدر سود می کردید؟
درسته حداقل 7میلیون تومان!
گاهی وقتها اگر پولی در دست دارید و مثلا در حال جمع کردن پول برای خرید خانه و ... هستید پیشنهاد می کنم با مرور نمودارهای ارزی بانک مرکزی ارز مناسب را انتخاب کنید و ریال خود را به آن ارز تبدیل کنید. البته از نظر شخصی من این 7 میلیون سودی که در فوق محاسبه کردم همه اش سود نیست و بخشی از آن کاهش ارزش ریال است و شما با تبدیل ریال به یک ارز معتبر از سقوط ارزش دارایی نقدی خود جلوگیری کرده اید.
البته در این مدت ارزهای دیگر نظیر "یورو" نیز رشد خوبی داشته ولی نسبت به دلار استرالیا خیلی کمتر بوده است. . کما اینکه خیلی از ارزها نیز در برابر دلار استرالیا سقوط داشته اند. پس توصیه فوق برای همه دوستان در هر کشوری مناسب به نظر می  رسد. از همین امروز دست به کار شوید. یکی از بهترین راههای پس انداز خربد ارزهای معتبر است.
"ثروت خوشبختی نمی آره ولی نبودش می تونه بدبختی بیاره"



۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

عجیب ملتی هستیم ما ایرانی ها

همیشه از یک طرف بوم می افتیم. آخه چرا نمی تونیم وسط باشیم؟ توی ارتباطمون با دیگران یا باید طرف را دیوانه وار دوست بداریم یا دیوانه وار ازش متنفر باشیم. اصلا نمی تونیم بی تفاوت باشیم. با کوچکترین چیزی فازمون تغییر می کنه. تا دیروز رفیق جون جونی بودیم, حالا سالهاست که حتی از مرده بودن یا زنده بودن همدیگه هم خبر نداریم. تا دیروز سر یک سفره بودیم حالا شدیم دشمن همدیگه. این که می گم همش در مورد دیگران نیست. خودمم همینم. توی تمام کارهامون به قول مهران مدیری:
                                    "من اگر در هیچ چیز استاد نبودم, در جو گیر شدن استاد بودم"
چند وقتی هست که با خودم سر یه موضوع کنار اومدم. و فکر می کنم داره جواب می ده. اون سالهای دور استادی داشتم که می گفت  "آقا! برا کسی بیمیر که برات تب کونه" (کاملا مطابق با لهجه شهرکردی). ولی احساس می کنم این دیگه جوابگو نیست. با خودم تصمیم گرفتم که دیگه از هیچ کسی هیچ انتظاری نداشته باشم؛ حتی اگه اون شخص نزدیکترین نفر به من باشه. این جمله و احساس را هر روز با خودم تکرار می کنم. تو هم می تونی از امروز همین تصمیم را بگیری...

۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه

زندگی ما

بچه که بودیم؛ تابستانها صبح زود از خواب بیدار می شدیم و در پی پدر به زمین کشاورزی می رفتیم و با تمام توان درو می کردیم و آنچه به ما انرژی می داد اندکی ماست بود و نانی که به دست مهربان مادر پخته شده بود. از سر زمین هم که بر می گشتیم برنج و روغن نباتی کوپنی دولت جنگ. ساعت به 9 شب نرسیده بود که زیر نور چراغ مرکبی خوابمان برده بود. و چه راحت بودیم که نمی فهمیدیم!!!!
حالا بعد از بیست و چند سال صبح؛ خسته و خمار از شب بیداری با چشمهای پف کرده, اولین کاری که می کنی دکمه لپ تاپو فشار می دی تا با روشن شدنش چشمهات هم از خواب خالی شود. اول جی تاک و مسنجر و... را یه نگاه می کنی و ایمیلهاتو چک می کنی تا ببینی از اون دور دستها چه خبر. کسانی که دوستشان داریم و دوستمان دارند برایمان چه نگاشته اند. سری به فیس بوک و وبلاگتم می زنی و نظرات را چک می کنی. یه صبحونه سر دستی با چند تا نون تست می زنی که پشت سیستم غش نکنی. آره حالا شدیم یک آی دی و یک آدرس اینترنتی. حالا از همه چیز سر در میاری. حالا دوستت که هزاران کیلومتر ازت دور است با یک آی دی و یک آدرس احساسش می کنی. حالا تو می فهمی. و وقتی هم بفهمی دیگه خوشبخت نیستی. حالا نگرانی هایت از جنس دیگری است. چند تا چرخ هم توی مقالاتت می زنی که کاری هم کرده باشی. و دوباره خبر خوانی و چت. اینقدر این کار را ادامه می دهی که یهو ساعت را گذشته از نیمه شب می یابی و دوباره خواب آشفته...
بچگی ها برایمان دانستن پایتخت کشورها افتخاری بود که حتی در تلویزیون هم این افتخارات پخش می شد. ولی حالا دیگه برایمان این پایتختها غریب نیست چون هر کدام از آنها با یکی از بهترین دوستانمان گره خورده است. اون روزها وقتی اسم خارج به میون میومد یک هاله عجیبی در ذهنم نقش می بست وقتی که در گرماگرم مرداد ماه داس بر ساقه گندم می کشیدم هرگز فکر نمی کردم که این خاک روزی برایم غریب گردد و آدمهایی که هیچ وقت ندیده بودم و فقط چند تا عکس از آنها در کتابهای درسی می دیدم باید دوستشان بداری و به قول دوستم علی در آلمان یک لبخند پلاستیکی هر روز تحویلشان دهم.
به کجا خواهیم رفت؟

واقعا دنبال چی می گردیم؟

چند روز پیش دنبال یکی از دوستام می گشتم؛ کلی گشتم فهمیدم کانادا رفته. دنبال دیگری گشتم تو ملبورن استرالیا بود. دوتای دیگه را جستجو کردم آلمان بودند. دو تای دیگه انگلیس و ...خودمم که آواره این دیار نمزده استوایی ام. اینها یک روزی سر یک کلاس درس بودند. اون روزها دبیرستان نمونه علامه طباطبایی (14 سال پیش) در کنکور دانشگاهها اونقدر قبولی داده بود که با عکسهای 3*4 مان روی یک تابلو نوشته بودند "نمونه علامه طباطبایی" همه خوشحال بودند که چه قبولی خوبی داشتند. ولی چه شده. حالا که این همه از جیب این مملکت هزینه شد که من و امثال من بتونیم از یک روستای دور افتاده در بهترین کلاسها درس بخونیم و بهترین معلمان ما را علم آموختند و بعد در بهترین دانشگاههای ایران از امکانات رایگان دولتی بهره ببریم موقع بهره برداری باید ردای وطن بر بندیم؟
کسانی که طرح مدارس نمونه را نوشتند و هزینه ها برای آن تراشیدند الان کجایند تا ببینند که طرحشان به ثمر نشسته ولی ثمرش برای وطن نبود.
من بارها گفته ام و بدون احساساتی شدن (به قول یکی از دوستام دلت هوای آبگوشت و نون سنگک کرده داری بهونه میاری) برای خدمت به وطنم بر می گردم. تو ای دوست مهربان من؛ می دانم که خواهش بیجایی ازت دارم. چون الان با بهترین امکانات و خیال آسوده داری زندگی را سر می کنی. بیا برگردیم به  وطن. ما اگر برنگردیم مدیونیم. به خون شهدایی که 8 سال برای اینکه من و تو سر کلاس درس آرامش داشته باشیم رفتند و جنگیدند و شهید شدند مدیونیم. تو اگر برنگردی کسانی به جای تو در مملکت خواهند بود که دانشگاه نرفته دکتر شدند! تو با خالی کردن جای خود راه را برای زیاده خواهی آنها باز خواهی کرد.
من تصمیم خودم را گرفتم. در وطنم اگر شاگرد بنایی بشوم بهتر از اینکه در غربت پادشاهی کنم. تو را نمی دانم؟

به پیشنهاد دوستم علی نادری بنی این شعر را از فریدون مشیری(در جواب دوستی که از او خواسته بود با وی به امریکا کوچ کند) اضافه اش کردم:

آباد گران ایران عزیز همیشه ریشه در خاکند.

تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد
و اشک من ترا بدرود خواهد گفت.
نگاهت تلخ و افسرده است.
دلت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است.
غم این نابسامانی همه توش وتوانت را زتن برده است.
تو با خون و عرق این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی.
تو با دست تهی با آن همه طوفان بنیان کن در افتادی.
تو را کوچیدن از این خاک ،دل بر کندن از جان است.
تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است.
تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران
تو را این خشکسالی های پی در پی
تو را از نیمه ره بر گشتن یاران
تو را تزویر غمخواران ز پا افکند
تو را هنگامه شوم شغالان
بانگ بی تعطیل زاغان
در ستوه آورد.
تو با پیشانی پاک نجیب خویش
که از آن سوی گندمزار
طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است
تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت
تو با آن چهره افروخته از آتش غیرت
که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است
تو با چشمان غمباری
که روزی چشمه جوشان شادی بود
و اینک حسرت و افسوس بر آن سایه افکنده ست
خواهی رفت.
و اشک من ترا بدرود خواهد گفت
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک از آلودگی پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم، نمیدانم!
امید روشنائی گر چه در این تیره گیها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
 سرود فتح می خوانم
                           و می دانم
                                     تو روزی باز خواهی گشت

مادر ای مادر خوب؛ این چه روحی است عظیم؛ واین چه عشقی است بزرگ...


به جمله پایین این تصویر خوب دقت کنید. سعی کنید خلاف آن را ثابت کنید. با هر روشی که می توانید!


به تو از تو می نویسم ...

اگر گاهي ندانسته به احساس تو خنديدم...... و يا از روي خودخواهي فقط خود را پسنديدم .......اگر از دست من در خلوت خود گريه ايي کردي ...........اگر بد کردم و هرگز به روي خود نياوردم ...........اگر زخمي چشيدي گاهگاهي از زبان من .........اگر رنجيده خاطر گشتي از لحن بيان من ........مرا ببخش ……
(اینو از یکی از ایمیل های فورواردی اینجا گذاشتم)

۱۳۸۸ مهر ۲۴, جمعه

مالزی سرزمین جشنهای چند ملیتی

از آنجا که مالزی دارای سه قومیت اصلی مالایی؛ چینی و هندی است تقریبا بیش از نیمی از سال را در جشن و شادی می گذرانند. این جشنها به صورت موازی در دانشگاه نیز برگزار شده و سعی در آشنا نمودن دانشجویان بین المللی با فرهنگ مالزی را دارند. مالایی های مالزی که اکثرا مسلمانند عید فطر را به صورت با شکوهی دست کم به مدت 1 ماه جشن می گیرند. از مهمترین مراسمات آن OPEN HOUSE می باشد که درب خانه های مسلمانان به روی همه برای صرف غذا باز می باشد. جای شما خالی چهارشنبه گذشته سوپروایزر بنده نیز دانشجویان By research خود را به این مراسم دعوت کرد و غذاهای بسیار خوشمزه ای نیز پذیرایی نمودند.

پروفسور کریم 48 ساله در حال توضیح در مورد رسومات مالایی ها در منزل


پروفسور کریم در حال تعریف از سختی های زندگی اش
از دیگر جشنهای مالزی جشن دیپاولی یا جشن نور می باشد. و در این جشن که متعلق به هندو ها می باشد با روشن کردن شمع و چراغ آنرا جشن می گیرند. بنده هم از طریق دانشگاه از این جشنها بهره مند می شوم و هم از طریق مدرسه دخترم:


دخترم در مدرسه (سمت چپ) به همراه دوستش , همسرم و معلم های ایرلندی و چینی در جشن دیپاولی


جشن دیپاولی در دانشگاه با 5000 شمع به همراه مراسم HANDSHAKING


اینهم گروهی از برگزار کنندگان مراسم دیپاولی
مالزی کشور مردم مهربان است. آنها همیشه لبخند خود را بر لب دارند حتی اگر در بدترین شرایط زندگی هم باشند. مردمی قانع که هنوز یاد نگرفته اند که می توان برای ترقی از دوش هم نوع خود بالا رفت. امیدوارم که هرگز این خلق و خوی را یاد نگیرند.
در هر صورت هنوز جشنها ادامه دارد و به زودی جشنهای کریسمس و سال نو چینی هم خواهیم رسید. نمی دونم اینها با این همه تعطیلات و جشن چگونه به امور زندگی خود می رسند. مالایی ها هرگز برای کارهای خود عجله ندارند. هیچ وقت برای آنها دیر نیست. در هر صورت این هایی که نوشتم فقط اطلاع رسانی بود و هنوزباهمه وجود عاشق ویرانه های وطنم هم هستم.
ایرانٍ من دوستت دارم و یک وجب از خاکت را با تمام دنیا معاوضه نمی کنم.

۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری در دانشگاه USM مالزی

سلام دوستان گلم
یک سری اطلاعات در مورد دانشگاهی که خودم در حال تحصیل در مقطع دکتری هستم واستون می نویسم. امیدوارم که به دردتون بخوره:
1- دانشگاه USM در داخل یک باغ بسیار بزرگ واقع در جزیره زیبای پنانگ واقع در شمال غربی مالزی قرار دارد. فاصله زمینی پنانگ تا کوالالامپور حدود 300 کیلومتر می باشد. و جمعیت این جزیره توریستی بالغ بر 650000 نفر می باشد که اکثریت با چینی-مالایی هاست. کارخانه های بزرگ دنیا مثل DELL, INTEL, MOTOROLA,... در این جزیره شعبه دارند. این جزیره زیبا به کمک پلی به طول حدود 10 کلیومتر به خشکی ارتباط دارد که یکی از زیبایی های منحصر به فرد جنوب شرق آسیاست.
2- تعداد دانشجویان دانشگاه بیش از 15 هزار نفر است. این دانشگاه پذیرای دانشجویان بین المللی از بیش از 40 کشور دنیاست. که در صدر آنها اندونزی-ایران-عراق و جوردن می باشد.
3- این دانشگاه دارای 3 کمپ اصلی است.
-کمپ اصلی که همان است که در جزیره واقع است و رشته های علوم پایه و انسانی در این کمپ قرار دارند
- کمپ مهندسی که سرزمین اصلی و در فاصله 70 کیلومتری کمپ اصلی قرار دارد و اکثر رشته های مهندسی را تا دکتری دارد.
- کمپ پزشکی که در فاصله نسبتا دوری در شمال شرق مالزی قرار گرفته است.
3- از آنجا که صنایع غذایی همیشه مثل شتر مرغ بوده و می تواند در زیر گروههای متفاوت قرار گیرد و برای رفع هر گونه شبهه آنرا در دانشکده Industrial Technology و در کمپ اصلی قرار داده اند.
4- از سال 2009 گروه صنایع غذایی به دو بخش food technology و Bioprocess technology تقسیم شد.
5- دانشکده Industrial technology به جز دو بخش فوق بخش چوب و کاغذ و محیط زیست هم دارد.
6- تقریبا تمامی تجهیزات مدرن آزمایشگاهی در دانشگاه موجود می باشد و امکانات کتابخانه ای فوق العاده و به روز در اختیار دانشجویان می باشد.
7- مقطع دکتری در این دانشکده فقط به صورت By Research می باشد و مورد تایید وزارت علوم ایران هم می باشد. (البته به شرطی که تمام وقت باشید و حداقل 27 ماه در مالزی حضور داشته باشید.
8- مقطع کارشناسی ارشد به دو صورت Mix Mode شبیه همون ایران و By research که مورد تایید ایران می باشد به شرطی که حداقل 18 ماه حضور در مالزی داشته باشید. (البته این شرط حضور از اول 2009 برای تمامی کشورهای خارجی الزامی است)
9- شهریه دانشگاه برای دوره های By Reserach به ازای هر ترم برای دکتری 2100 و برای ارشد 1800 رینگیت مالزی. دکتری حدود 6 ترم و ارشد حدود 4 ترم است. خودتان می توانید با ضرب کردن مجموع کل شهریه را بدست آورید. (هر رینگیت در حال حاضر 290 تومان می باشد) البته در ترم اول حدود 2500 رینگیت اضافی می گیرند که 1500 رینگیت آن بعد از فارغ التحصیلی برگشت داده می شود و مابقی هزینه های سایرمثل کلاس مالایی و فارغ التحصیلی و ... می باشد. در ترم آخر نیز مبلغ 1500 رینگیت نیز بابت هزینه دفاع از پایان نامه باید پرداخت شود.
سعی می کنم در پست های بعدی از هزینه های زندگی و نحوه پذیرش برای شما خواهم نوشت. سعی خواهم نمود به گونه ای بنویسم که نیاز به شرکتهای اخذ پذیرش نداشته باشید. در صورتی که عجله دارید برای گرفتن پذیرش می توانید به من ایمیل بزنید. amn.id08@student.usm.my

۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

گاهی لازم است عملکرد خود را ارزیابی کنید:


پسر کوچکی وارد داروخانه شد، کارتن جوش شیرنی را به سمت تلفن هل داد. بر روی کارتن رفت تا دستش به دکمه های تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره ای هفت رقمی.

مسئول دارو خانه متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش داد. پسرک پرسید،" خانم، می توانم خواهش کنم کوتاه کردن چمن ها را به من بسپارید؟" زن پاسخ داد، کسی هست که این کار را برایم انجام می دهد."
پسرک گفت:"خانم، من این کار را نصف قیمتی که او می گیرد انجام خواهم داد". زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است.
پسرک بیشتر اصرار کرد و پیشنهاد داد،" خانم، من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو می کنم، در این صورت شما در یکشنبه زیباترین چمن را در کل شهر خواهید داشت." مجددا زن پاسخش منفی بود".
پسرک در حالی که لبخندی بر لب داشت، گوشی را گذاشت. مسئول داروخانه که به صحبت های او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: "پسر...از رفتارت خوشم میاد؛ به خاطر اینکه روحیه خاص و خوبی داری دوست دارم کاری بهت بدم"
پسر جوان جواب داد،" نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم رو می سنجیدم، من همون کسی هستم که برای این خانوم کار می کنه"

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

انجمن فارغ التحصیلان صنایع غذایی دامغان

سلام مجدد به دوستان گلم.
. تصمیم گرفتم انجمنی از دانشجویان فارغ التحصیل صنایع غذایی دامغان تشکیل بدهم
سعی خواهیم نمود با هم در ارتباط باشیم و در هر از گاهی گردهم آیی هم برگزارنماییم. پس به همه دوستانتان هم اطلاع دهید
1- نام و نام خانوادگی
2- آدرس پست الکترونیک
3- آدرس وبلاگ در صورتی که دارید
4- شماره تماس(البته اجباری نیست و کاملا محرمانه خواهد ماند)
5- سال ورود و اتمام
6- محل اشتغال فعلی
7- سایر ...
به آدرس زیر ایمیل کنید: mailto:fstdaa@gmail.com
با تشکر

۱۳۸۸ مهر ۱۷, جمعه

ادامه تحصیل در خارج از کشور؟


سلام دوستان


در این پست یه کم در مورد تحصیل خارج کشور براتون می نویسم:
همیشه سعی کنید در مورد مطلبی که می خواهید اظهار نظر کنید تحقیق کنید.

- اول از همه ببینید برای چه هدفی قصد ادامه تحصیل دارید؟ در برخی موارد دانشجویانی را دیدیم که هزینه هنگفتی صرف نموده و مدرک بالاتر اخذ نمودند ولی در نهایت به هدفی نرسیده و اگر این هزینه را سرمایه گذاری می نمودند هدفمند تر می شد. دوستان و عزیزان, بنده به عنوان یک بزرگتر از شما می خواهم کمی فکر کنید و تصمیم بگیرید.
- در مورد دانشگاههای خارج از کشور باید بگویم که کلیدی ترین فاکتور دانشجو هست نه دانشگاه و کشور و استاد. البته نقش این فاکتورها هم بی اثر نیست.
- اگر داراری مدرک زبان خیلی خوب و فرصت کافی و پول کافی هستید اول امریکا و کانادا بعد استرالیا بعد اروپا و در نهایت به مالزی و هند فکر کنید.
- اگر تصمیم دارید هرچه سریعتر به مدرک بالاتر دست پیدا کنید و به ایران برگردید به مالزی و سپس هند فکر کنید.
- البته این به آن معنا نیست که مدارک این کشورها به قول خودمانی "گلابی" باشد. بلکه شما سریعتر وارد پروسه تحصیلی می شوید و چون به خصوص در مالزی زبان دوم انگلیسی هست در حین تحصیل زبان انگلیسی را هم به خوبی فرا می گیرید.
- در کشورهای اروپایی شاید بتوانید بورسیه تحصیلی به دست بیاورید ولی با اندک تغییرات در اقتصاد جهانی آنرا قطع می نمایند. ولی در مالزی وضع به گونه ای دیگر است.

- دانشگاه یو اس ام مالزی با رنکینگ جهانی نزدیک به 300 به تمامی دانشجویان ایرانی که دارای معدل بالای 17 می باشند بورسیه تحصیلی مناسبی پرداخت می کند. بدون هیچ تعهد خدمت خاصی. فقط هفتگی 6 ساعت در آزمایشگاه به عنوان همکار استاد کار خواهید نمود. برای دانشجویان دکترا این فلوشیپ ماهیانه بین 2100 تا 2500 رینگت مالزی به مدت 3 سال و برای دانشجویان ارشد 1500 تا 1800 به مدت 2 سال می باشد. ضمنا این دانشجویان از پرداخت شهریه معافند. البته اگر دارای معدل 18 به بالا باشید مشمول جایزه ویژه رییس دانشگاه که ماهیانه 3000 رینگیت است خواهید شد. این اطلاعات را دقیقا چون خودم دانشجوی همین دانشگاه می باشم می دانم. هدفم تبلیغ اصلا نیست بیشتر می خواهم شما را در تصمیم گیری کمک کرده باشم. ضمنا این دانشگاه در پایتخت مالزی قرار ندارد و به همین دلیل دانشجوی ایرانی خیلی کمتری نسبتا دارد. این دانشگاه از سال 2008 در لیست APEX دولت مالزی قرار دارد و علاوه بر بودجه دولتی سالیانه مبلغ 300 میلیون دلار برای رسیدن به رتبه جهانی کمتر از 50 تا سال 2020 بودجه اضافی می گیرد. آیا می توانید تصور کنید که بنده در 6 ماه اول انجام تزم بیش از 20 میلیون تومان هزینه آزمایشات و مواد آزمایشگاهی کرده باشم و همه را با کمال میل دانشگاه پرداخت نموده باشد؟ این مطلب را دوستانی که در ایران کارشناسی ارشد و دکتری درس خوانده اند درک می کنند. امیدوارم که اطلاعات فوق بتواند کمکی به دوستان عزیز نموده باشد. البته این هزینه هیچ ربطی به فلوشیپ ندارد و هزینه پژوهشی هر دانشجو توسط دانشگاه پرداخت می شود.
در پایان باید بگم که فکر نکنید تحصیل در خارج کشور و مالزی ارزان است.



با آرزوی موفقیت.


۱۳۸۸ مهر ۱۴, سه‌شنبه

سیستم عامل و آنتی ویروس مناسب

اول از همه باید بگم که اطلاعاتی که اینجا ارائه می گردد بیشتر جنبه تجربی داشته و تخصصی نیست و این تجربیات ماحصل کار از زمانی که کمودور 64 در ایران استفاده می شد تا الان که ابررایانه ها می باشد.
-درقدم اول سیستم عامل خود را به ویندوز 7 ارتقا دهید. این کار در ایران با هزینه جزیی انجام می شود. این سیستم عامل در صرفه جویی وقت و افزایش کارایی شما بسیار موثر است.  کاربران از ویندوز 7 به مراتب رضایت بیشتری دارن. اینجا و اینجا را برای اطلاع بیشتر ببینید..
-در قدم دوم آنتی ویروس بسیار حیاتی و مورد نیاز شماست. از بین آنتی ویروسها  بنده به نود 32 ورژن تجاری بسیار علاقه مندم و پیشنهاد می کنم شما هم استفاده نمایید. برای به روز کردن این آنتی ویروس نیاز نیاز به یوزر و پسورد می باشد و هرگز از نسخه کرک یا هک شده آن استفاده نکنید. سایتهای متعددی یوزر و پسورد این آنتی ویروس را روزانه ارائه می دهند (مثل) ولی بهترین گزینه نودلوگین است که به صورت خودکار یوزر و پسورد را به شرطی که به اینترنت متصل باشید یافته و وارد نرم افزار می کند.
برای دانلود نود 32 ورژن تجاری و همچنین نود لوگین به سایت سافت گذر مراجعه نمایید یا مستقیما از لینکها ی زیر استفاده نمایید:
این نسخه ها مربوط به سیستم عامل 32 بیتی است. برای نسخه های 64 بیتی به سایت سافت گذر مراجعه فرمایید
برای دانلود کردن کلیک راست و سپس گزینه save target as
در پست بعدی نرم افزارهای مناسب مدیریت دانلود را معرفی خواهم نمود.
بدرود

۱۳۸۸ مهر ۱۱, شنبه

سرآغاز

سلام به همه علاقمندان صنایع غذایی
اینجا وبلاگ تبادل اطلاعات روز است. سعی خواهم نمود بیشتر بر اساس نیازهای شما و درخواستهای شما مطلب بنویسم.
برای به روز بودن دو مورد لازم است:
- آشنایی به زبان انگلیسی و اصطلاحات تخصصی
- مهارت کافی در وبگردی

هر دو  مورد فوق بیشتر از طریق تجربه و پشتکار حاصل می گردد.
به عنوان یک توصیه؛ پیشنهاد می کنم که سعی کنید در صنایع غذایی یا هر رشته ای که هستید دنبال یک تخصص باشید. و خیلی خود را درگیر شاخه های زیاد نکنید. در مورد وبگردی هم سعی کنید ابزارهای مناسب را داشته باشید مثل: یک آنتی ویروس خوب, یک نرم افزار مدیریت دانلود, یک نرم افزار مدیریت دانلود از سایتهای اشتراک گذاری فایلها مثل راپیدشیرو ...دسترسی قانونی (و گاهی غیر قانونی) به کتابخانه های دیجیتال. یک نرم افزار مدیریت کتابخانه ای مثل ENDNOTE
سعی خواهم نمود در هر پست شما را با یکی از موارد فوق آشنا کنم.
با نظرات و پیشنهادات خود در بهبود مسیر یاریم کنید.
محمدی نافچی