۱۳۸۸ دی ۶, یکشنبه

این روزها...

این روزها دلم گرفته است و نمی دانم بر حسین (ع) بگریم یا ...
     
 "خداوند سرنوشت هيچ ملتي را تغيير نمي دهد مگر اينکه خودشان بخواهند "


و این روزها دوست ندارم که بنویسم ...

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

یلدا

سلام
دومین شب یلدا را در سرزمینی سپری کردم که شب و روزش همیشه مثل هم است ومردمان آن نه می دانند یلدا چیست و نه از سردی "دی" خبری دارند. یادش بخیر بچه که بودیم شب یلدا زیر کرسی گرم و سینی پر از آجیل بر روی آن و آش کشک لذتی داشت که هنوز هم خاطراتش پر از شادی است.
یلدا بر همه دوستان عزیزم مبارک. شادی هایتان مانند شب یلدا طولانی...

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

سالگرد ؟؟؟؟

اول از همه سلام
اعیاد گذشته قربان و غدیر را مجددا تبریک می گم. روز دانشجو را هم به همه دانشجوها و خودم تبریک عرض می کنم.
"امروز درست یک سال و پنج روزه که ندیدمت"... ای ایران...
بیش از یک سال از بدرقه گرم نیروی انتظامی فرودگاه امام خمینی(ره) می گذرد و هر گاه که به خاطر می آورم آن صحنه بی احترامی فراوان و شکستن قفلهای چمدانهایم را به شدت پریشان می شوم و ...
ولی مهربانی این مردم گرم مالزی با لبخندهای همیشگی شان (حتی وقتی که جیبت را می زنند!) اینجا آرامش بخش شده است. سرزمین استوایی و بارانهایی که هر روز غبار از دل زنگار گرفته ما می زداید. اینجا گهگاهی یادداشتهای دوستان عزیزم دلتنگم می کند و به خود می گویم:
"من به هنگام شکوفایی گلها در دشت, باز برخواهم گشت..."
منتظر نظرات قشنگتون هستم.
آقای رهبری از ابراز لطفت بی نهایت ممنونم.
این دوتا گل را خودم عکس گرفتم و تقدیم همه دوستام می کنم...