۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

روشی ساده و نسبتا مطمئن برای نگهداری از مدارک و اسناد الکترونیکی مهم

چند روز پیش داشتم ایده ها و سیستم عامل گوگل (تحت عنوان کروم)را می خواندم. در صورت عملی شدن تحولی عظیم در عرصه فناوری اطلاعات رخ خواهد داد. البته نیازمند زیرساختهای خاص و دسترسی به اینترنت با سرعت مناسب می باشد. دو ایده جالب به خوبی جلب نظر می کرد. اول اینکه لپتاپ یا کامپیوتر با فشار دادن کلید روشن/خاموش بلافاصله همانند تلویزیون روشن شود. دوم اینکه هارد کامپیوتر خود را دور بیندازید. یعنی با خرید سیستم عامل کروم, گوگل به شما فضای مورد نیاز را اختصاص می دهد و شما نگران ویروسها و مشکلات هارد و از دست دادن اطلاعات را نخواهید بود. البته سیستم عامل به همراه سخت افزار ارائه می شود. بسیار هم خوب و اما...
داستان از زمانی برای من جالب شد که یکی از هم آزمایشگاهی ها پس از 1.5 سال زحمت و کار آزمایشگاهی و تجزیه و تحلیل داده ها و نوشتن بخش عمده پایان نامه به طرز ناجوانمردانه ای لپ تاپش به سرقت رفت. و همه اطلاعات و فلش مموری و هارد اکسترنال و ... هم به اتفاق در کیف لپتاپ ناپدید شد. حالا او مانده بود و مقداری دستخط و روز از نو و روزی از نو...
از همان زمان با خودم تصمیم گرفتم که اگر چنین اتفاقی یا شبیه به این برای من بیفتد چه کنم. چاره کار را به ترتیب زیر اندیشیدم که کمی شبیه به ایده فوق است:
1- یک ایمیل برای خود در گوگل بسازید . حافظه ای که گوگل برای کاربر ارائه می دهد فعلا 7 گیگابایت است که قابل توجه می باشد.
2- این ایمیل را به هیچ عنوان به دوستان خود ندهید و در جایی آنرا ثبت نکنید.
3- به صورت هفتگی یا ماهیانه اطلاعات مهم خود را به این آدرس ایمیل کنید.
4- در جی میل می توانید به راحتی اطلاعات خود را طبقه بندی کنید و از آنها نگهداری کنید. در صورتی که اطلاعات شما زیاد باشد می توانید چند ایمیل بسازید...
فواید این کار در چیست:
1- شما نگران مشکلات ویروسها, خرابی هارد و از دست دادن سیستم خود نخواهید بود.
2- در هر کجای دنیا که باشید اطلاعات شما قابل دسترسی است.
در دنیای الکترونیک امروز خیلی نگران فیلم ها و موزیکهای روی سیستم خود نباشید. آنها را به راحتی می توانید تهیه کنید ولی اسناد و مدارک و نتایج آزمایشگاهی خودتان و یا برخی مقالات و کتابهایی که به سختی آنها را یافته اید نیاز به نگهداری دارند.
با آرزوی موفقیت و تبریک اعیاد سعید قربان و غدیر

۱۳۸۸ آذر ۱, یکشنبه

این قافله عمر عجب می گذرد...

امروز جشن تولد 7 سالگی دخترم "پارمیس" بود. چقدر زود بچه ها بزرگ می شوند و ما پیر می شویم.





۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

اهدای خون سالم, اهدای زندگی...

و من خونم را به مردم مالزی هدیه کردم تا شاید سپاسی باشد بر مهربانی بی کرانشان... مردمی که هرگز به چشم غریبه تو را نگاه نمی کنند...




۱۳۸۸ آبان ۲۲, جمعه

Food Biopolymers (بایوپلیمرهای غذایی)

بایوپلیمرهای غذایی دسته ای از ترکیبات هستند که از زنجیره های طویل پلیمری که مونومر آنها اغلب پایه گلوکزی دارد تشکیل شده اند. از مهمترین این ترکیبات می توان به نشاسته, ژلاتین و صمغها اشاره کرد. صمغها و نشاسته منشا گیاهی داشته در حالی که ژلاتین دارای منابع حیوانی است.البته ترکیبات مهمتر دیگری از بایوپلیمرها وجود دارد مانند سلولز که بیشتر جنبه غیر غذایی دارند. ژلاتین عمدتا از خوک و گاو و اندکی هم از ماهی به دست می آید.
یکی از مهمترین مباحث مربوط به بایوپلیمرها مربوط به تغییر ساختار منابع گیاهی است تا بتواند به گونه ای خواصی نزدیک به ژلاتین داشته باشد و جایگزین آن گردد. مهمترین دلایل برای این انقلاب در صنعت بایوپلیمر به شرح زیر خلاصه می گردد:
1- جمعیت زیادی از مردم جهان گیاهخوار بوده و این جمعیت روز به روز در حال افزایش است. این افراد به دلایل اعتقادات دینی یا پزشکی از خوردن هر نوع ترکیب با منشا حیوانی منع شده اند. (آیا می دانید تقریبا تمام پوششهای کپسولهای دارویی از ژلاتین است؟)
2- از زمان شیوع بیماری جنون گاوی انقلاب جایگزینی ژلاتین با منابع گیاهی کلید خورد.
3- دیگر منشا اصلی ژلاتین که از خوک استحصال می گردد برای جمعیت مسلمان جهان حرام و غیر قابل مصرف است.
4- اخیرا با شیوع بیماری آنفولانزای خوکی غیر مسلمانان نیز دیگر چاره ای جز تشدید این انقلاب ندارند.
5- منشا پیشنهادی برای ژلاتین خوکی و گاوی منشا آبزیان دارد که نظرات متفاوتی در مورد حلال و حرام بودن آنها در برخی از دینها مثل اسلام و یهود وجود دارد.
6- منابع گیاهی به مراتب ارزانتر از ژلاتین هستند و بحث سلامت ارزان قیمت برای مردم فقیر جهان اهمیت فراوانی دارد.
اینک در عرصه جایگزینی ژلاتینِ بی رقیب این محققان بایوپلیمر هستند که باید با تلاش شبانه روزی خود رقیبی مناسب بیابند.
از مهمترین خواص ژلاتین که هنوز بی رقیب مانده می توان به حلالیت در آب سرد در غلظتهای بالا, خواص مکانیکی فوق العاده فیلمهای ژلاتینی و همچنین دوخت پذیری حرارتی این فیلمها اشاره نمود.
در مباحث بعدی به نکات بیشتری از علم بایوپلیمر اشاره خواهم نمود...
تا بعد

اصفهانی و سرعت زیاد...


اصفهانيه داشته توي اتوبان با سرعت ۱۸۰ كيلومتر در ساعت مي رفته كه پليس با دوربينش شكارش مي كنه و ماشينشو متوقف مي كنه. پليسه مياد كنار ماشينو ميگه: گواهينامه و كارت ماشينو بدين.


اصفهانيه ميگه: من گواهينامه ندارم. اين ماشينم مالي من نيست. كارتا ايناشم پيشي من نيست. من صَحَبي ماشينا كشتم آ جنازشا انداختم تو صندق عقب. حالاوَم داشتم ميرفتم از مرز فرار كونم، شوما منا گرفتين.

پليسه كه حسابي حيرت زده شده بوده بيسيم ميزنه به فرمانده اش و عين قضيه رو تعريف مي كنه و درخواست كمك مي كنه. فرمانده اش هم ميگه تو كاري نكن من خودم دارم ميام.

فرمانده در اسرع وقت خودشو به محل ميرسونه و به راننده اصفهاني ميگه: آقا گواهينامه؟ اصفهانيه گواهينامه اش رو از تو جيبش در مياره ميده به فرمانده. فرمانده ميگه: كارت ماشين؟ اصفهانيه كارت ماشين كه به نام خودش بوده رو از تو جيبش در مياره ميده به فرمانده. فرمانده ميگه: در صندوق عقبو باز كن. اصفهانيه درو باز ميكنه و فرمانده ميبينه كه صندوق هم خاليه.

فرمانده كه حسابي گيج شده بوده، به اصفهانيه ميگه: پس اين مأمور ما چي ميگه؟!

اصفهانيه ميگه: چي ميدونم والا جناب سرهنگ! حتماً الانم ميخاد بگد من داشتم ۱۸۰ تا سرعت ميرفتم؟


رابطه تحصیلات تکمیلی و نرخ بیکاری-از وبلاگ یادداشتهای USM



اینجا آسمان ابری است, آنجا را نمی دانم...

یادم هست که در دورانی که اولین دروس جغرافیا را می آموختم؛ همش اسم استوا برایم به مفهوم گرمای تحمل ناپذیر بود. با خودم فکر می کردم این مردم چگونه در این گرما طاقت میارند؟
سالها گذشت. الان ساکن سرزمین استوایی هستم. و تصورات پیشین برایم تداعی می شود و به خود می خندم...
اینجا آسمان ابری است آنجا را نمی دانم...
اینجا هر روز و هر شب " باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه..."
البته ترانه اش چنان تند است که بیشتر شبیه جاز می ماند. در باران مالزی اگر بدون چتر باشی (هرچند داشتنش هم تفاوت چندانی نمی کند) در عرض 1 دقیقه آب از همه جای بدنت می زنه بیرون. این موضوع در روزهایی هم که آفتابی هست صدق می کنه. یعنی اگه بازم چتر نداشته باشی, آب از همه جات می زنه بیرون. (... اما این کجا و آن کجا)
آیا می دانستید اکثر خیابونهای مالزی فاقد پیاده رو هستند؟ یعنی اگر به دلتون صابون زدید که کاش الان می تونستم برم یه پیاده روی در زیر بارون, کاملا در اشتباهید.... اینجا خیابانها در انحصار ماشینهای مدل بالا و موتورسوارهایی هست که با تمام سرعت می رانند که یا از آفتاب فرار کنند یا از باران...


۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

از ایمیلهای فورواردی دوستان...

روزی مردی داخل چاله ای افتاد و بسيار دردش آمد ...


یک روحانی او را دید و گفت :حتما گناهی انجام داده ای!

یک دانشمند عمق چاله و رطوبت خاک آن را اندازه گرفت!

یک روزنامه نگار در مورد دردهایش با او مصاحبه کرد!

یک یوگيست به او گفت : این چاله و همچنين دردت فقط در ذهن تو هستند در واقعيت وجود ندارند!!!

یک پزشک برای او دو قرص آسپرین پایين انداخت!

یک پرستار کنار چاله ایستاد و با او گریه کرد!

یک روانشناس او را تحریک کرد تا دلایلی را که پدر و مادرش او را آماده افتادن به داخل چاله کرده بودند پيدا کند!

یک تقویت کننده فکر او را نصيحت کرد که : خواستن توانستن است!

یک فرد خوشبين به او گفت : ممکن بود یکی از پاهات رو بشکنی!!!

سپس فرد بیسوادی گذشت و دست او را گرفت و او را از چاله بيرون آورد...!


آنکه می تواند انجام می دهد و آنکه نمی تواند انتقاد می کند.

جرج برناردشاو

۱۳۸۸ آبان ۱۵, جمعه

از این ستون تا اون ستون فرج است...

در مالزی خرید خودرو به خصوص مدلهایی که 10 سال از عمرشون گذشته با قیمتهای مناسب در حدود خودروهای 40 سال کارکرد ایران میسر است. پلیس غیور مالزی هم با 30 رینگیت و ترجمه گواهینامه ایرانی یک گواهینامه مالایی براحتی آب خوردن بهتون می ده. فارغ از اینکه سیستم اینجا فرمان راست است و ایران فرمان چپ! ولی نکته حائز اهمیت این است که هزینه  های جانبی مثل بنزین و عوارض جاده ای و ... فوق العاده سرسام آور است. مثلا  از پنانگ تا کوالالامپور که حدود 320 کیلومتر اگر بخواهید با ماشین شخصی بروید حدود 30 رینگیت باید عوارض بزرگراه پرداخت کنید. ولی همین مسیر با هواپیمایی ایر آسیا حدود 50 رینگیت و گاها 10 رینگیت است
چند روز پیش برای پرداخت عوارض سالیانه اتومبیل به اداره پست دانشگاه مراجعه کردم.( در مالزی اداره پست مثل ایران همه کار می کنه و به قول قدیمی ها آب حوض هم می کشه!) متصدی سند ماشین را گرفت و با خونسردی از نوع مالایی و بی توجه به اینکه صفی طولانی پشت سر من ایستاده شروع کرد به وارد کردن اطلاعات بنده و اتومبیل. بعد از حدود 10 دقیقه گفت می شه 420 رینگیت. من که برق از سرم پریده بود پرسیدم سال قبل 50 رینگیت بوده. گفت آخه بیمه شخص ثالث هم تموم شده و عوارض هم شده 70 رینگیت(فکر نکنید فقط ایران تورم داره!) گفتم اون نامرد که ماشین را به من 8 ماه پیش فروخت گفت یک سال بیمه داره (البته گفت بیمه نامه را پست بعد از انتقال به نام شما می آورد که هرگز نیاورد). در هر صورت به جیبم نگاه کردم و همشو رو هم گذاشتم شد 250 رینگیت. گفتم لطفا سند را برگردانید تا برم هم از خجالت صاحب قبلی ماشین در بیام و هم از عابربانک پول بگیرم و بیام. خلاصه اینکه با  صاحب ماشین تماس گرفتم و گفت باید تمدید کنی. منم چندتا متلک بارش کردم که دلم خنک بشه .(در پستهای بعدی دلیل اینکه چرا نباید پول در جیب نگه داشت و قصه دو بار دزدی در روز روشن از جیبم را برایتان تعریف می کنم)
امروز دیگه باید هر جوری می شد می رفتم اداره پست و 420 رینگیت را می دادم. وارد پست که شدم سراغ متصدی قبلی نرفتم و رفتم پیش یکی دیگه از متصدی ها. پسر جوونی بود و سند ماشین را دادم و دوباره اطلاعات از اول. همه را که وارد کرد گفت: جمعا بیمه و عوارض میشه 262 رینگیت. یه نگاه از سر خوشحالی کردم و پول را پرداخت کردم و برچسب عوارض را آماده کرد و بیمه را هم تحویل داد. منم اصلا کنجکاوی نکردم که چرا چنین است. فقط این ضرب المثل که مادرم همواره زمزمه می کرد در گوشم پیچید:" از این ستون تا اون ستون فرج است...". احساس کردم 158 رینگیت پول به دست آوردم...

۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

اینجا آسمان ابری است...

اینجا آسمان ابریست ، آنجا را نمیدانم... اینجا شده پائیز ، آنجا را نمیدانم... اینجا فقط رنگ است ، آنجا را نمیدانم... اینجا دلی تنگ است ، آنجا را نمیدانم. وقتي كه بچه بودم هر شب دعا ميكردم كه خدا يك دوچرخه به من بدهد. بعد فهميدم كه اينطوري فايده ندارد. پس يك دوچرخه دزديدم و دعا كردم كه خدا مرا ببخش


هی با خود فکر می کنم ، چگونه است که ما ، در این سر دنیا ، عرق می ریزیم و وضع مان این است و آنها ، در آن سر دنیا ، عرق می خورند و وضع شان آن است! ... نمی دانم ، مشکل در نوع عرق است یا در نوع ریختن و خوردن

دکتر شريعتي