۱۳۸۸ مهر ۲۵, شنبه

واقعا دنبال چی می گردیم؟

چند روز پیش دنبال یکی از دوستام می گشتم؛ کلی گشتم فهمیدم کانادا رفته. دنبال دیگری گشتم تو ملبورن استرالیا بود. دوتای دیگه را جستجو کردم آلمان بودند. دو تای دیگه انگلیس و ...خودمم که آواره این دیار نمزده استوایی ام. اینها یک روزی سر یک کلاس درس بودند. اون روزها دبیرستان نمونه علامه طباطبایی (14 سال پیش) در کنکور دانشگاهها اونقدر قبولی داده بود که با عکسهای 3*4 مان روی یک تابلو نوشته بودند "نمونه علامه طباطبایی" همه خوشحال بودند که چه قبولی خوبی داشتند. ولی چه شده. حالا که این همه از جیب این مملکت هزینه شد که من و امثال من بتونیم از یک روستای دور افتاده در بهترین کلاسها درس بخونیم و بهترین معلمان ما را علم آموختند و بعد در بهترین دانشگاههای ایران از امکانات رایگان دولتی بهره ببریم موقع بهره برداری باید ردای وطن بر بندیم؟
کسانی که طرح مدارس نمونه را نوشتند و هزینه ها برای آن تراشیدند الان کجایند تا ببینند که طرحشان به ثمر نشسته ولی ثمرش برای وطن نبود.
من بارها گفته ام و بدون احساساتی شدن (به قول یکی از دوستام دلت هوای آبگوشت و نون سنگک کرده داری بهونه میاری) برای خدمت به وطنم بر می گردم. تو ای دوست مهربان من؛ می دانم که خواهش بیجایی ازت دارم. چون الان با بهترین امکانات و خیال آسوده داری زندگی را سر می کنی. بیا برگردیم به  وطن. ما اگر برنگردیم مدیونیم. به خون شهدایی که 8 سال برای اینکه من و تو سر کلاس درس آرامش داشته باشیم رفتند و جنگیدند و شهید شدند مدیونیم. تو اگر برنگردی کسانی به جای تو در مملکت خواهند بود که دانشگاه نرفته دکتر شدند! تو با خالی کردن جای خود راه را برای زیاده خواهی آنها باز خواهی کرد.
من تصمیم خودم را گرفتم. در وطنم اگر شاگرد بنایی بشوم بهتر از اینکه در غربت پادشاهی کنم. تو را نمی دانم؟

به پیشنهاد دوستم علی نادری بنی این شعر را از فریدون مشیری(در جواب دوستی که از او خواسته بود با وی به امریکا کوچ کند) اضافه اش کردم:

آباد گران ایران عزیز همیشه ریشه در خاکند.

تو از این دشت خشک تشنه روزی کوچ خواهی کرد
و اشک من ترا بدرود خواهد گفت.
نگاهت تلخ و افسرده است.
دلت را خار خار نا امیدی سخت آزرده است.
غم این نابسامانی همه توش وتوانت را زتن برده است.
تو با خون و عرق این جنگل پژمرده را رنگ و رمق دادی.
تو با دست تهی با آن همه طوفان بنیان کن در افتادی.
تو را کوچیدن از این خاک ،دل بر کندن از جان است.
تو را با برگ برگ این چمن پیوند پنهان است.
تو را این ابر ظلمت گستر بی رحم بی باران
تو را این خشکسالی های پی در پی
تو را از نیمه ره بر گشتن یاران
تو را تزویر غمخواران ز پا افکند
تو را هنگامه شوم شغالان
بانگ بی تعطیل زاغان
در ستوه آورد.
تو با پیشانی پاک نجیب خویش
که از آن سوی گندمزار
طلوع با شکوهش خوشتر از صد تاج خورشید است
تو با آن گونه های سوخته از آفتاب دشت
تو با آن چهره افروخته از آتش غیرت
که در چشمان من والاتر از صد جام جمشید است
تو با چشمان غمباری
که روزی چشمه جوشان شادی بود
و اینک حسرت و افسوس بر آن سایه افکنده ست
خواهی رفت.
و اشک من ترا بدرود خواهد گفت
من اینجا ریشه در خاکم
من اینجا عاشق این خاک از آلودگی پاکم
من اینجا تا نفس باقیست می مانم
من از اینجا چه می خواهم، نمیدانم!
امید روشنائی گر چه در این تیره گیها نیست
من اینجا باز در این دشت خشک تشنه می رانم
من اینجا روزی آخر از دل این خاک با دست تهی
گل بر می افشانم
من اینجا روزی آخر از ستیغ کوه چون خورشید
 سرود فتح می خوانم
                           و می دانم
                                     تو روزی باز خواهی گشت

۵ نظر:

  1. سلام عبدالرضا!
    خیلی خوب بود. ما آنجا ریشه در خاکیم. شعر ریشه در خاک فریدون مشیری هم ضمیمه ش کن!

    پاسخحذف
  2. rohedaria o eshghe zandegi۲۵ مهر ۱۳۸۸ ساعت ۹:۲۹

    salam


    man ham ba in doste garami movafegham reza

    پاسخحذف
  3. سلام به دوستان قدیمی !
    میگن لباس نوش خوبه دوست کهنش!
    خوشحالم میبینم دوستای قدیمی دارن همدیگرو پیدا میکنن!
    این علی آقا بد نویسندهای شده ها......!!!!

    پاسخحذف
  4. دوستای خونم نگران وطن نباشید .ما سنگرو داریم تا شما بر11;ردید بعد ما میریم .... شما بمونید ...
    این همون مملکتی که شما دارید دلسوزانه بهش فکر میکنید ....... 18 میلیارد دلار و.....
    شما قراره با علمتون کمک کنید درسته...
    که چه اتفاقی بیفته نهایتش اینه که تولید خالص وناخالص داخلی وخارحیشو بالا ببرید که بشه پیشرفت
    میدونید که این حرفا نیست ...
    تو حرف خیلی حرفای قشنگت هم میزنند ....اما عمل ...
    3سال برای تولید تو این مملکت دارم جون میکنم شب وروز
    به جرات میگم هیچ ارگان دولتی واداره ای در جهت پیشبر طرح کمک نکرده که هیج هر روز هم با قوانین غیر کارشناسی سنگ اندازی های بیشتر میکنند ....تا کارمندان و مدیرانی که تا اسم طرح تولیدی وسرمایه گذاری رو میشنون تا جیبهای گشادشون آماده میشه تا پر نشه امضایی در کار نیست ....
    صدای دوهل ار دور شنیدن خوش است ....
    برای یه کار کوچیک که شاید با 200 300 تومن را اندازی میشه و اشتغال و تولید بهمراه داره باید 3 سال با کفش فولادی اذارات ایران را زیر پا بزاری ....
    منت هر ناکسی رو بکشی ....
    طرحی که به قول خودشون جز طرحهای حمایتی هم هست ....
    این وضع مملکت ماست ...
    من نمدونم بدهکاران سیستم بانکی که میلیاردها وام گرفیه اند و پس نمی دهند کیا هستند چون حتی بانکها حاضر نیستند اسامیشونو اعلام کنن ....
    ببخشید پر حرفی کردم ...وقتی میبینم اینجوری دل میسوزانید خوشحال میشم ولی وقتی شما برگردید اینجا انجا که شانتانم هست قرار نمیگیرید ....
    چون جاهای شما قبلا موجودی اشغال کرده است یا رزرو شده است
    شما با لیاقتتان به این مرحله رسیده اید ...
    پس بارز هم میتوانید با افتخاراتتان اسم وطنتان را توی دنیا فریاد بزنید ...
    اینجا شما حیف میشوید ....
    بمانید ما هم می اییم ... شماعلمتان را ببرید ما هم پولمان را می اوریم....(خیلی شد بازم ببخشید دلم از دستشان پره.اگه نیاز بود میتونی متنو دلیت کنی!!)

    پاسخحذف
  5. salam
    khoob bod,
    bad az 14-15 sal hanooz neveshtehat hamoon range khoroosh o ghairat sabegho daran, ghairate ye rostazadei ke daso deroo barash mafhoome.
    khobe, ama ..., midooni alan amsale Dr. Maleki, Dr shafee kadkani, Dr davari ... kojan, albate Morteza malaki manzooram nista, , .., ya to zendoonan yakharej.az ina vatan parast tar mishnasi?

    پاسخحذف